ارسالکننده : موذّن در : 88/10/18 2:6 صبح
بسم رب الحق
پنجشنبه شب شاهد پخش برنامه ای از شبکه سوم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بودیم که آرزو می کردم کاش هرگز این برنامه پخش نمی شد. برنامه ای که شاید هزاران و یا بیشتر، میلیونها مخاطب داشت، ولی در پایان جز سردرگمی و ناراحتی برای آنان چیزی به ارمغان نیاورد. برنامه ای که در ظاهر نامش " رو به فردا " بود و هدفش امیدوار کردن مخاطبان به فردای بهتر برای میهنشان، اما در انتها جز ناامیدی و یادآوری چندین مطلب کوچه و بازاری از انتخابات، فائده دیگری در پی نداشت. اگر شما هم این برنامه را مشاهده کرده باشید، حتما متوجه شدید که مدعوین این برنامه، جناب آقای " علی مطهری " از نمایندگان مجلس و جناب آقای " جلیلی " که یک خبرنگار بود، حتی قادر به پاسخ دهی به سوالات مجری محترم برنامه نبودند و به جای پاسخ به سوالات مطرح شده، مطالب انحرافی و کاملا بی ربط و عامیانه را بیان می کردند.
در ظاهر جناب آقای مطهری به عنوان نماینده یک جناح سیاسی ( که مخالف دولت می باشند) و آقای جلیلی به عنوان نماینده جناح موافق دولت، دعوت شده بودند، ولی در حین برنامه همه مشاهده کردند که جناب آقای جلیلی نه تنها در مقابل طرح شبهات طرف مقابل در مورد مناظره قبل از انتخابات و متهم کردن رئیس جمهور، جوابی نداد، بلکه به دفاع از کلام ایشان در مورد نبود آزادی بیان در کشور پرداخت که این مسئله به قدری با لحن تند و صریح بود که مجری محترم برنامه هم چندین بار اعتراض خود را بیان کردند.
یعنی در میان طرفداران دولت و نظام جمهوری اسلامی، صاحب نظری قوی تر از ایشان نبود که بتواند حداقل پاسخ شبهات عامیانه آقای مطهری را بدهد؟؟؟؟
به عنوان مثال جناب آقای مطهری در میان صحبت هایشان مطرح کردند که علت اصلی این اختلافات و ناهنجاریها در جامعه، سخنان رئیس جمهور در مناظره با آقای موسوی بود که با هتک حرمت نخبگان کشور، باب این کار را باز کردند و اگر ایشان این حرف را نمی زد، هیچ گاه امثال آقای موسوی و ... مرتکب چنین اعمالی نمی شدند!!
در قسمتی دیگر از صحبتهایشان با اشاره به جناحی بودن صدا و سیما، و با انتقاد شدید از رسانه ملی، عدم فرصت طرح مطالب و مواضع جناح مخالف درسیما را از علل نارضایتی و اغتشاشات اخیر دانستند.
البته طرح این شبهات از جانب کسی که با عنوان اصول گرا و با رأی ملتی که خود را مقید به نظام اسلامی می دانند، به مجلس راه یافته، بسیار تأسف بار است ولی جهت اطلاع به عرض ایشان می رسانیم :
اگر شما علت اصلی اختلافات و مشکلات بعد از انتخابات را رفتار و صحبت های رئیس جمهور محترم می دانید و تنها راه حل برون رفت از این وضعیت را عذرخواعی ایشان از سران گروه مخالف بیان می کنید، بد نیست به صحبت های جناب آقای موسوی از 4 ماه قبل از انتخابات ( که حتی فرصت تبلیغات هنوز آغاز نشده بود) در محفل ها و مجالس عمومی و خصوصی مراجعه کنید که فقط با دروغگو خواندن رئیس دولت و کابینه او و متهم کردن دولت به وعده های دروغین و ... قصد تخریب و نامشروع دانستن نظام والقاء این مطلب در اذهان عمومی را داشتند. آیا باز هم اعتقادتان این است که سبب این اختلافات آقای احمدی نژاد است؟ اگر ایشان در چند روز مانده به انتخابات حرفی مطرح کردند، آقای موسوی و همکارانشان از ماه ها قبل، طرح چنین مسایلی را در برنامه خود داشتند.
جناب آقای مطهری! شما می فرمایید که صدا و سیما یک طرفه و جناحی عمل میکند و باید با دعوت از سران اغتشاش و گروه مخالف، فرصت طرح نظرات و مطالب را در اختیار آنان قرار می داد، تا کشور به سوی بحران های فعلی کشیده نمی شد!!! نمی دانم جنابعالی چه مقدار با تفکرات و نظریات جناح مخالف آشنایی دارید ، ولی این را بدانید سران این گروه در ضمن بیانیه هایی از همان ابتدا صدا و سیما را متعلق به نظام دانسته و هر گونه صحبت و مصاحبه با این رسانه را بر خود و طرفدارانشان، تحریم کردند!! آیا رسانه ملی اجازه حضور آنان و صحبت هایشان را نداد یا آن ها خودشان راضی نشدند؟؟؟
من به عنوان یک طلبه، و به نمایندگی جمعی از طلاب که نظاره گر این برنامه بودند، از صدا و سیمای محترم سوالی داشتم آیا در بین "نخبگان واقعی" که در کشور ما تعدادشان کم نیست، کسی نمی تواند برای تحلیل مسائل روز و پیشنهاد برون رفت از این وضعیت ، به این برنامه دعوت شود که به جای طرح نظرات ضعیف و غیر متفکرانه و القاء شبهات واهی، به تحلیل مدبرانه و روشنگرانه این مسائل بپردازد تا مخاطبین سیما که در ساعات پایانی شب، وقت خود را به دیدن این برنامه اختصاص داده اند با دست پر و رضایتمندی این برنامه را دنبال کنند؟؟؟
کلمات کلیدی :
مناظره،
میرحسین،
تلویزیون،
رو به فردا،
نقد
ارسالکننده : نمازگزار در : 88/3/14 10:46 صبح
به نام خدا
سلام! در مناظره دیشب چه گذشت؟ احمدی نژاد که چهار سال به مفاسد هشدا داده بود که اسامی شان را افشا می کند، به مناظره با فردی رفت که ستادش محل تجمع همان مفاسد است.
احمدی نژاد سوال های زیادی مطرح کرد که هیچ کدام از سوی طرف مقابل پاسخ داده نشد. تفاوت منطق و ساختار سخنان آن جا کاملاً مشخص شد که احمدی نژاد خواستار ادامه دادن مناظره تا سه الی چهار ساعت بود ولی موسوی دائماً می پرسید چه قدر وقت دارم. در پایان هم که وقت اضافی آورد و سخنی نداشت، باز هم سخنان ابتدایی خود را از روی نوشته خواند تا به مردم ثابت کند او برای روخوانی از روی مطالب نوشته شده آمده نه مناظره با رئیس جمهور.
اگر مناظره احمدی نژاد و میرحسین را به دیشب محدود کنیم بی انصافی است؛ موسوی سه ماه است که به صورت آشکارا و علنی هر جا که رفته از ناکارآمدی و قانون گریزی دولت گفته است و از احساس خطری که برای جامعه داشته است. ولی هیچ گاه به این پرسش احمدی نژاد پاسخ نداد که پس چرا میرحسین آن زمان که زمین ها به صورت نامشروع بین برخی ها پخش می شد یا وقتی خصوصی سازی غیرقانونی صورت می گرفت یا وقتی مدارک جعلی بین مدیران باب شد، احساس خطر نکرده است؟!
موسوی پاسخ نداد که خودش چندبار در زمان نخست وزیری به دیدار مراجع رفته است که امروز با این همه دیدار بین مراجع و رئیس دولت، ادعای دوری این دو را دارد؟
موسوی فراموش کرد پاسخ دهد ( یا شاید هم پاسخی نداشت) که بگوید رابطه ما الآن با عربستان بهتر است یا در دوران نخست وزیری او؟
شاید برای گرفتن پاسخ از موسوی باید دوباره از او پرسید این حرف که "آمریکا در حال فروپاشی است" را از احمدی نژاد شنیده یا از رهبر معظم انقلاب؟ این سخن مربوط به ولی فقیه ماست. ایشان باید به حافظه تاریخی خود مراجعه فرمایند و آن را تقویت بنمایند.
موسوی چه موقع به این سوال پاسخ خواهد داد که آیا امام فرمود اول باید شکممان سیر باشد بعد به فکر فلسطین باشیم؟!
موسوی نشنیده است که رهبری بارها و بارها از سیاست خارجی تهاجمی احمدی نژاد حمایت کرده اند؟ آیا به فرموده رهبر معظم انقلاب، سیاست خارجی دولت ایشان، منطبق بر گفتمان امام و انقلاب نیست که ایشان این گونه به آن حمله می کنند؟!؟
موسوی که به لکنت زبان افتاده بود و تعداد "چیز" ها و "به اصطلاح" گفتن هایش زیاد شده بود، جوابی برای دفاع احمدی نژاد از هولوکاست و سیاست های قهرمانانه هسته ای نداشت.
البته از صداوسیما هم توقع می رفت به هر دوطرف وقت اضافه بدهد تا بحث به سرانجام بهتری برسد.
یاعلیالتماسدعا
کلمات کلیدی :
احمدی نژاد،
مناظره،
میرحسین،
مفاسد
ارسالکننده : موذّن در : 88/3/6 12:56 صبح
به نام او که مظهر عدالت است
سلام رفقا، انشاالله قصد داریم در این ایامی که تا انتخابات فرصت مانده، مطالبی را در مورد دکتر احمدی نژاد از زبان رهبری و نزدیکانشان برایتان بنویسیم تا شاید بتوانیم قدم کوچکی در راه برپایی عدالت که هدف و شعار اصلی دکتر می باشد، برداریم.
جالب است بدانید از فقط دو رئیس جمهور تا بحال در هنگام تنفیذ حکمشان دست رهبری را بوسیده اند، که یکی خود آیت الله خامنه ای (دام ظله) بودند که دست امام (ره) را بوسیدند و دیگری دکتر احمدی نژاد بود که 4 سال پیش چنین حرکتی را انجام داد.
نمیدانم، با وجود این کارها چگونه بعضی کاندیداها و وابستگانشان، در پی سیاهنمایی کارنامه دولت نهم هستند و بزرگترین تهمتشان همین است که می گویند احمدی نژاد با رهبری رابطه خوبی نداشته است!!!!
مقام معظم رهبری (دام ظله) در دیدار مردم گرمسار در سال 85 فرمودند: خوشبختانه یک دولت مردمی و پایبند به ارزشهای دینی سر کار است. خود رئیس جمهور با شیوه و منش مردمی، با ساده زیستی، با دلبستگی کامل به ارزشهای اسلامی، با شجاعت و اعتماد به نفس، در میدان کار و تلاش است. اجزای دولت و خود رئیس جمهور، کمر بسته خدمت به مردم، مشغول کار هستند. ابتکار عمل را هم در مسائل کشور و هم در مسائل بین المللی در دست دارند.
--------------
رفقا، شاید بگوییم هر کس اگر از کاندیدایی تعریف و تمجید کند از روی جهل و یا اغراض منفعت طلبی خود می باشد، ولی اگر این تعاریف و تمجید ها از زیان نائب امام زمان باشد، فکر نمیکم جای شک و شبهه ای باقی بماند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 88/3/4 10:54 عصر
به نام حق
خاطره ای از زبان راننده شخصی دکتر احمدی نژاد:
آقای دکتر مقید بودند همیشه در زمانهای معینی به دیدار پدر و مادر خود می رفتند و این مسئله هیچ گاه و حتی در سخت ترین مشکلات نیز از ایشان ترک نمی شد. بعد از فوت پدرشان، همین تقید را نسبت به دیدار مادرشان دارند. هر بار که به دیدارشان می رفتند عادتشان این بود که در راه شیرینی و یا میوه تهیه می کردند.
شبی در راه بازگشت از محل کار که قصد خانه مادرشان را داشتند، در راه وانتی دیدیم که هندوانه می فروخت. دکتر گفتند چند لحظه صبر کنم تا هندوانه ای بخرند. من هم ایستادم و دکتر پیاده شده و به سمت وانت رفتند.
بعد از چند لحظه دیدم برگشتند و هندوانه ای تهیه نکردند. پرسیدم پس چرا نخریدید؟ دکتر گفت: هندوانه نوبرانه بود و کیلویی .... می فروخت. دیدم گران است، نخریدم.
---------------------------------
رفقا، به نظر شما این رئیس جمهور با این اخلاق و روشی که دارد و سادگی و دوری از تجمل گرایی در تمام زندگی او واضح و روشن است و مصداق بارز ساده زیستی می باشد، آیا سزاوار است که مورد اتهام تخریب آمیز و اهانت بار برخی کاندیداها و حامیان آنها قرار گیرد؟ سخنانی که از آن بوی وابستگی به مزدوران غربی و گروهک های منافقین به مشام می رسد. بیایید کمی منصفانه قضاوت کنیم تا مصداق کفران نعمت و وعده عذاب الهی بر طبق آیه ( لئن شکرتم لازیدنک و لئن کفرتم ان عذابی لشدید) نباشیم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : نمازگزار در : 87/2/12 11:6 صبح
یا ناصِرَ مَن لا ناصَِر لَه
سلام! این روزها در غزه جنگ سختی بین حق و باطل در جریان است. این در حالی است که جهان اسلام و مسلمانان را سکوتی مرگبار در بر گرفته است.
در کشور خودمان نیز برخی افراد که البته تعدادشان کم نیست، به مسئله فلسطین و غزه به نوعی دیگر می نگرند و این ضرب المثل را دستاویز خود قرار داده و مرتبا از انجام وظیفه درباره فلسطین سرپیچی می کنند: چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. و البته اضافه می کنند که ما تا زمانی در داخل محرومانی داریم نباید به فکر بقیه مظلومان جهان باشیم.
برای پاسخ به این عزیزان، باید دو نکته را مد نظر قرار داد: اول این که منبع و توجیه این ضرب المثل چیست؟! در اسلام داریم که "الجار ثم الدار" یعنی "اول همسایه، بعد خانه" تازه! این در حالت برابر و مساوی است نه حالا که اصلاً شرایط ما و فلسطینیان مظلوم، با هم قابل مقایسه نیست.
دوم این که حمایت از فلسطین فقط سیر کردن گرسنگان شان نیست، آن ها نیاز به حمایت و پشتیبانی همه جانبه دارند.
در ضمن، شما که این چنین مدعی محرومان داخلی هستی، تا به حال چقدر به حال فقیران خودمان رسیدگی کرده ای؟! تا به حال چندبار در کوچه های محروم و فقیر شبانه سر زده ای؟! تا به حال دل چند فرزند ایرانی را شاده کرده ای؟!... به خود دروغ نگوییم.
سخن را با یک جمله از حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) به پایان می برم:
من به دول اسلامى مىگویم که آقا چرا سر نهر (اردن) دعوا مىکنید؟ فلسطین مغصوب است؛ یهود را بیرون کنید از فلسطین؛ اى بىعرضهها! خودشان که ریختهاند به جان هم. فلسطین مغصوب است، شما سر نهر دعوا مىکنید؟! وقتى سر نهر دعوا کردید، تثبیت شد. (صحیفه امام، ج1، ص: 387)
(این جملات به دعوای اردن وفلسطین بر سر یک رود، در اوج حملات اسرائیل اشاره دارد.)
یاعلیالتماسدعا
کلمات کلیدی :
غزه،
جنگ،
فلسطین
ارسالکننده : نمازگزار در : 86/12/20 12:52 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام! یکی از جملات زیبا و گویای امام خمینی (ره) که اهمیت انتخابات رو به وضوح به تصویر می کشه این جمله است: "هدف انتخابات در نهایت حفظ اسلام است." پس انتخابات بسیار مهم است چون اسلام و حفظ اسلام مهم است.
برای معرفی صفات یک نماینده مجلس واقعی و خوب، دو مطلب در مورد خصایص شهید مدرس به عنوان اسوه نمایندگی تاریخ ایران در اینجا و اینجا نوشته بودیم؛ حالا مطالبمون رو ادامه می دهیم :
1. سفیر انگلیس خدمت شهید سید حسن مدرس می رسد و یک فقره چک به آقا تقدیم می کند و می گوید: هر طور صلاح می دانید مصرف نمایید. آقا لبخندی می زند و جواب می دهد: من این کمک ها را این گونه قبول ندارم. ( نماینده انگلیس با این حرف، برقی به چشمانش می افتد و در دل با خود می گفته که: بعله ایشون هم خودی هستن فقط قیمتشون یه ذره بالاتره و منتظر می ماند تا آقا مبلغ بالاتری را طلب کنند!)
بعد آقا ادامه می دهد: من پول و چک قبول ندارم، اگر کسی خواست به من پول بدهد باید آن را به طلا تبدیل کند ، بار شتر نماید و ظهر روز جمعه هنگام نماز جمعه به مدرسه سپهسالار بیاورد و آن جا اعلام کند این محموله را انگلستان برای مدرس فرستاده است، آن وقت من قبول می کنم.
در این هنگام، که گویی سطلی آب سرد روی سر نماینده انگلستان ریخته اند، او ناگهان از کوره در می رود و با عصانیت می گوید: شما می خواهید حیثیت سیاسی ما را در دنیا نابود کنید. مدرس که هنوز هم لبخند به لب داشته، جواب می دهد: از نابودی چیزی که ندارید، نترسید!
(به نقل از کتاب مدرس)
2. ویژگی بعدی شهید مدرس را از زبان پسر ایشان آقای دکتر عبدالباقی مدرس بخوانید:
پدرم غالباً نامه های خود به سران دولت را روی پاکت تنباکو یا کاغذهایی که آن روزگار قتد در آن می پیچیدند، می نوشت. یکی از وزیران نامه ای از ایشان دریافت کرد و ظاهراً آن را اهانت به خود تلقی کرد.
روزی یکی از آشناهایمان یک بسته کاغذ آورد و گفت: آقا سید! جناب وزیر این کاغذها را فرستاده اند که حضرت عالی مطالب خود را روی آن ها مرقوم فرمایید. پدرم مرا صدا زد و گفت: چند ورق از آن کاغذهای مرغوب خود را بیاور. من فوراً بسته ای کاغذ خدمت ایشان آوردم . ایشان به آن مرد گفت: آن بسته کاغذ وزیر را بردار و این کاغذها را هم به روی آن بگذار.
آن گاه روی یک کاغذ قند نوشت: جناب وزیر کاغذ فراوان است، ولی لیقات تو بیشتر از این کاغذی که روی آن نوشته ام نیست.
یاعلیالتماسدعا
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : نمازگزار در : 86/12/10 7:33 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
فقط دو هفته تا انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده است. در این انتخابات حسّاس که به گفته مقام معظم رهبری: "مهمترین موضوع مملکت در امسال انتخابات است،" مهمترین وظیفه مردم نیز رای دادن به افراد اصلح است. وظیفه خودمون دونستیم که برخی خصوصیات بی نظیر شهید مدرس ، رو به اطلاع شما برسونیم تا ان شاالله به نمایندگانی رای دهیم ( و رای دهید) که به این خصوصیات نزدیک باشند.
1. یکی از روزها، عده ای از نمایندگان به مناسبتی به خانه شهید مدرس می آیند و یکی از نمایندگان رو به شهید مدرس می گوید: "حضرت آقا! من از طرف قاطبه نمایندگان استدعایی دارم که امیدوارم اجابت گردد. حقوق هر نماینده یکصد تومان است که برای اداره زندگی بسیار کم است. ترتیبی دهید که مجلس این مبلغ را به دویست تومان افزایش دهد. "
مدرس در جواب می گوید:" نظر شما درست یا غلط ، درباره آن بحثی ندارم، ولی روزی که شما ( به عنوان نماینده) انتخاب شدید مشخص بود که حقوق شما صد تومان است و با رضایت وکالت را انتخاب کردید. اگر حالا ناراضی هستید باید استعفا دهید و اعلام کنید که ما حاضریم با حقوق دویست تومان نمایندگی را قبول کنیم. اگر موکلین باز به شما رای دادند، حق دارید دویست تومان بگیرید. غیر از این راهی نیست."( نتیجه گیری با خودتون فقط بگم که : قابل توجه نمابندگانی که می خواستند مدت نمایندگی خودشون را زیاد کنن و از زمان دولت کم کنن!)
2. صاحب منصبی از جانب رضاخان برای مدرس ده هزار تومان( که آن موقع پول هنگفتی بوده است) می آورد و به مدرس می گوید: "بگیر و دیگر هیچ مگو." مدرس در جواب می گوید: "پول را زیر تشک بگذار و برو و به اربابت بگو تا دینار آخرش خرج نابودی تو خواهد شد. اگر راضی بود که هیچ وگرنه بیا و از همان جا بردار و برو!"
3. رفتار عبرت آموز دیگری از شهید مدرس این که : روزی یکی از نمایندگان مجلس که طرفدار رضاخان و از رشوه گیران او بوده به شهید مدرس می گوید: "آقا! اگر با رضاخان بسازید بهتر می توانید به مردم خدمت کنید. او به شما علاقمند است و به شما ارادت دارد."
اما مدرس جواب می دهد: "سردار سپه دو عیب بزرگ دارد: اولاً دروغگو است و ثانیاً طمع وی حد و مرزی ندارد. لذا من نمی توانم با او کنار بیایم."
منبع داستان اول: به نقل از" سید عبدالباقی مدرس"، داستان دوم:" کتاب مردان علم در میدان عم"ل و داستان سوم:" کتاب مدرس"
یاعلیالتماسدعا
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : نمازگزار در : 86/12/3 1:51 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام! ایام انتخابات است و مهمترین موضوع برای مردم، یافتن فردی شایسته برای وکالت در مجلس است. و از طرفی دیگر به قطع و یقین، یکی از اسطوره ها و قهرمان های تاریخ معاصر ایران در خدمت به مردم، شهید مدرس است. ایشان که از دوره سوم تا ششم مجلس ملی نماینده مجلس بود، واقعاً الگویی کامل و عالی برای مردم و نمایندگان را به نمایش گذاشته اند.
در ادامه برخی رفتارهای شهید مدرس در دوران نمایندگی رو با هم می خوانیم و نتیجه گیری از آن( که بسیار ساده است) رو به عهده خودتون می ذاریم:
اول باید بگم که خود شهید مدرس نقل می کنند:" در نجف مرجعیت شیعیان به من پیشنهاد شد ، اما خودم فکر می کردم لازم است به خاطر مسلمانان به هند بروم و به کار تشکیل حوزه و مجامع اسلامی بپردازم. مدتی درنگ کردم، به این نتیجه رسیدم که ملت ایران هزینه سنگینی را متحمل شده و مرا برای خدمتگزاری به این مرتبه رسانده است. حال به من نیاز دارد و من آن ها را رها نمی کنم."( پس شهید مدرس از سر بیکاری به مجلس نرفت، بلکه بالاترین مقام آن زمان برای یک روحانی یعنی مرجعیت نجف به او پیشنهاد شد ولی خدمت به مردم ایران را ترجیح داد.)
شهید مدرس از وابستگی به هر فرد و گروهی شدیداً دوری می جست. روزی ایشان در مجلس گفتند: "من از آقای مستوفی هیچ درخواست شخصی ندارم. من با ده نخست وزیر و چهل پنجاه وزیر بوده ام، اگر یکی از آن ها مدّعی شد که مدرس از من درخواستی داشته است،آن شخص خیلی مرد است. من حتی یک برگه برگه درخواست در کابینه ندارم و هیچ تقاضایی از کسی نکرده ام."
شهید مدرس در یکی دیگر از سخنرانی های خود در مجلس تنها افتخار و لقب خود را نوکر مردم می داند و با سخنانی صریح اعلام می کند: "تمام مقامات مثل شاه، رئیس الوزرا و اعضای پارلمان نوکر خلقند. یکی اسمش شاه است، یعنی نوکر مردم. یکی اسمش رئیس الوزرا است، یعنی خدمتگزار مردم و باید تمام این ها نوکری کنند."
در پایان دلیل این صراحت و شجاعت را از خود شهید مدرس نقل می کنیم: "اگر من آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می گویم برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی خواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع خود را کم کنید آزاد می شوید. باید جان انسان از هر گونه قید و بندی آزاد باشد تا مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نمایید."
ما رو هم از نتیجه گیری خودتون مطلع کنید. یاعلیالتماسدعا
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : نمازگزار در : 86/11/26 10:24 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام! ایّام شهادت حضرت رقیه گذشت و در آن روز، یکی از عاشقان بنت الحسین(ع) پس از زیارت ایشان به شهادت رسید. آری! حاج مغنیه را می گویم. او از فرزندان جنوب لبنان بود و با پرونده درخشانی که از خود در جنگ سی وسه روزه به جای گذاشته بود، از اهداف اصلی ترورهای موصاد قرار داشت ( تا جایی که برای مرگ آن جایزه 25 میلیون دلاری گذاشته بودند). پس از ترور شیخ "راغب حرب " و "سیدعباس موسوی " دبیرکل اول حزب الله؛ این سومین مسئول عالی رتبه حزب الله از زمان تاسیس این حزب در سال 1982 است که به شهادت می رسد. شهادت مبارکش باد!
سالروز پیام تاریخی و انقلابی حضرت امام خمینی برای اعدام سلمان رشدی ملعون است. در این ایام مسلمانان و به خصوص شیعیان باید به مرور رنج ها و مصیبت هایی که بر آن ها گذشته است،بپردازند؛ توهین به پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و اله و سلّم) ، توهین به مرقد فرزندان آن حضرت در بقیع و سامرا، توهین به پیامبر و اسلام در روزنامه های مزدور دانمارکی و هلندی و ...
در مورد چگونگی حکم سلمان رشدی زیاد شنیده اید ولی یک نکته ای در این واقعه است که باید به آن توجه داشت.
خمینی کبیر(ره) پس از صدور حکم خود،در برابر سوال ها مبنی بر چگونگی حکم در صورت توبه احتمالی سلمان رشدی جواب دادند: سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی هم خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند.
این حکم نشان می دهد برخی گناهان با توبه پاک نمی شود و اثرات نحس آن جبران نمی گردد بلکه تنها با اعدام آن فرد است که حکم الهی اجرا می شود. آن فرد پس از توبه کردن و اعدام شدن می تواند امیدوار باشد که در آن دنیا مورد لطف و بخشش خدا قرار گیرد چون گناهی را مرتکب شده است که اثرات عمیقی در جامعه داشته است و با کشتن آن اثرات آن کم رنگ خواهد شد ان شاالله. به امید اجرای احکام حضرت خمینی از جمله حکم سلمان شدی.
این رو گفتم تا عبرتی باشه برای خودمون و مسئولین قضایی مون! حتماً بسیاری از مفاسد اقتصادی و اخلاقی و امنیتی هستند که توبه می کنند ولی باید توجه کنیم اعمال برخی از آن ها اثری در جامعه داشته است که با توبه آن ها قابل ترمیم نیست.
اگر بخواهم واضح تر بگویم باید بگویم که : یه مصراع معروف هست که می گه: " صد بار اگر توبه شکستی بازآ " خطاب از خدا به بنده است و برخی گناهان پس از توبه عقوباتی در این دنیا و در آن دنیا دارند که پس از تحمل آن عقوبت ها، فرد شامل رحمت و عفو خداوند می شود.
خوشحال می شم نظرتون رو بدونم ... یاعلیالتماسدعا
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : نمازگزار در : 86/11/20 11:53 صبح
به نام خدا
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی هستیم. در ادامه سه داستان کوتاه و عبرت آموز از سه تن از بزرگان انقلابی معاصر کشورمان می خوانیم. باشد که عبرت گیریم:
اول) شهید مدرس: ایشان از پیشتازان حق گویی و مبارزه با باطل بودند که اما خمینی(ره) در تعریفی از ایشان می فرماید: " این عالِم ضعیف الجثه... با زبانی چون شمشیر حیدر کرّار رویاروی باطل ایستاد و فریاد کشید و حق گفت." حالا داستان:
روزی مدرس برای خرید ماست به دکّان مشهدی عبدالکریم رفت. وقتی مرد بقّال مشغول آماده کردن ماست بود، مدرس وقایع آن روز مجلس را برایش شرح می داد و مرد بقّال به دقت به حرف های او گوش می داد. یکی از کسانی که همراه مدرس بود، به او گفت: آقا! آیا اسرار مملکتی را برای بقال محل بازگو می کنید؟
مدرس پاسخ داد: مگر نمی دانی اینها موکّلین من هستند و من باید گزارش کارم را به آنان بدهم تا بفهمند در مملکتشان چه می گذرد و وکیل آنان چه می کند. از ملت که حامی و پشتیبان مجلس است، نباید چیزی را مخفی کرد. (به نقل از کتاب مدرس)
دوم) شهید مطهری: امام خمینی(ره) در شهادت ایشان فرمودند: "من فرزند عزیزی که پاره تنم بود را از دست دادم." حالا داستان:
در سال 1346 شمسی استاد مطهری در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تدریس می کردند. به دعوت دانشگاه تهران، پروفسور رضا که ساکن خارج از کشور بود به ایران آمد و از همه استادان خواسته شد در رشته خود مقاله ای بنویسند تا استاد آن را ببیند. شهید مطهری نیز مقاله ای نوشت. در مراسمی که همه استادان به پروفسور معرفی می شدند نوبت که به استاد مطهری رسید، رئیس دانشگاه تهران گفت: استاد مطهری، دانشیار.
پروفسور که مقاله شهید مطهری را خوانده بود با تعجب پرسید: دانشیار؟ ایشان دانشیارند؟ ایشان که استاد همه ما هستند، چرا دانشیار؟ شهید مطهری با جسارت خاصی جواب داد : به دلیل این که من در قیام 15 خرداد سال 42 منبر رفته ام و از آن زمان تحت نظر هستم ، حکم استادی به من داده نشده است. (به نقل از کتاب استاد مطهری)
سوم) مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای: ایشان معرّف حضورتان هستند و در مطلب های قبلی چند مطلب در مورد ایشان نگاشته بودیم ( اینجا و اینجا ). این بار فقط به همین جمله از امام خمینی(ره) خطاب به آقای خامنه ای اکتفا می کنیم:
" هر موقعی که تو به سفر می روی، من مضطرب هستم تا برگردی ؛ خیلی سفر نرو "
یاعلیالتماسدعا
کلمات کلیدی :