ارسالکننده : موذّن در : 88/10/22 1:14 صبح
بسم رب الشهداء و الصدیقین
این روزها وقتی به صحبت ها و نظریه های نخبگان سیاسی مخالف دولت و معترض نگاه کنید، احساس می کنید گویا خط مشی این بیانات تغییر کرده و رو به سوی دیگر می رود.
اگر جریانات و اعتراضات اواخر خرداد و تیر ماه را با دقت مورد بررسی قرار دهید، مشاهده می کنید که همه گروه های مخالف، چه تندروها و مخالفین نظام و چه کسانی که نظام را قبول داشتند ولی حامی 3 کاندیدای مقابل آقای احمدی نژاد بودند، تمام هدفشان زیرسوال بردن کارهای دولت در 4 سال گذشته و شخص رئیس جمهور و تخریب اذهان عمومی نسبت به خدمات دولت بود.
پس از حدود 2 ماه اغتشاش و اعتراض و آشوب های خیابانی که شعارهایشان غالبا در ذم دولت و رئیس جمهور بود، این جریان که با هدایت کامل بیگانگان و رسانه های خارجی و منافقین داخلی از ماه ها قبل از انتخابات طراحی و سازماندهی شده بود، وارد فاز دوم خود شد. در این فاز، پس از بسترسازی و تخریب افکار و بدبین کردن مردم نسبت به دولت، نوبت بر آن شد که پا را فراتر از دولت گذاشته و با جوسازی مبنی بر حمایت کامل رهبری از رئیس جمهور و مورد تایید بودن آقای احمدی نژاد نزد رهبری ، تیر خود را به سمت جایگاه ولایت فقیه در نظام و شخص رهبری هدف گیرند و با سست کردن اعتقاد مردم به رهبری و جناحی کردن ولایت فقیه، این موضوع را از مساله ای اعتقادی به جریانی سیاسی تبدیل کنند.
در راستای پیشبرد این هدف، که از آرزوهای چندین ساله تمام منافقین و مخالفان نظام و بیگانگان بود، تمام نیروهای خود را بسیج کرده و از هیچ تلاشی فروگذاری نکردند. در اقشار مختلف نفوذ کرده و متناسب با هر گروهی، از حربه ای استفاده می کردند. به عنوان مثال با نفوذ در برخی بزرگان و اساتید حوزه از آن ها خواستند تا در ضمن تدریس، با طرح شبهات در مورد اصل ولایت فقیه و زیر سوال بردن برخی کارهای رهبر، باب نقد آزاد را در مورد نظام و رهبری باز کنند و این مساله را که خط قرمزی درنظر عامه مردم، خصوصا طلاب بود، به خط سبزی تبدیل کنند. متاسفانه این کار انجام شد و مشاهده کردیم، کسانی در این ایام مورد امتحان الهی قرار گرفتند و نتوانستند موفق باشند، که هیچ کس چنین احتمالی را در مورد آنان نمی داد.
این نفوذ و القاء شبهه در دانشگاه ها و مجامع علمی و همچنین عموم مردم هم رواج یافت که در بیانیه های آقایان موسوی و کروبی می توان کاملا آن را مشاهده کرد.
این جریان ادامه پیدا کرد تا ماجرای توهین به عکس حضرت امام (ره) پیش آمد. این واقعه کمی مردم انقلابی را به خود آورد و زنگ خطری بود که این جریان در حال پیشروی به اعتقادات مردم می باشد، ولی متاسفانه واکنش های انجام شده آن طور که باید به موقع و کارساز نبود، به طوری که موجب شد بیگانگان بستر را برای ادامه فعالیت های خود مناسب ببینند.
بعد از این واقعه، جریان فوت آقای منتظری پیش آمد و سبب شد تا گروه مخالف، از این فرصت استفاده کرده و با بسیج نیروهای خود و شرکت در تشییع جنازه ایشان، در شهر مذهبی قم، هر چه خواستند به ولی فقیه و نظام و اعتقادات مردم توهین کرده و عقده های مانده در دل را خالی کنند.
باز هم جریان مخالف به این مقدار اکتفا نکرد و با تشکیل جلسات و برنامه ریزی و مشورت با بیگانگان، تصمیم گرفتند تا روز عاشورا در قالب دسته های عزاداری و با استفاده از پرچم اباعبدالله الحسین(ع) ، به خیابان ها آمده و با ایجاد آشوب و آتش زدن پرچم ها و تخریب اموال عمومی، واقعه ای همانند عاشورای سال 61 هجری را رقم بزنند و احساس کردند شاید این مورد هم مانند موارد قبل، با چند بیانیه محکوم شود و خاتمه پیدا کند.
اما این بار، در محاسباتشان سخت اشتباه کردند و دیدند که ملت ایران هنوز هم نسبت به اهل بیت (ع) و مخصوصا اباعبدالله الحسین (ع)؛ غیور هستند و این مساله را در قالب شرکت در راهپیمایی 9 دی ماه به همه جهانیان نشان دادند که به فرموده رهبر معظم انقلاب، 9 دی یوم الله بود که عظمت خداوند در قالب مردم تجلی یافت.
سران جریان مخالف و رسانه های بیگانه، پس از بازتاب واقعه روز عاشورا و دستگیری برخی عوامل توسط مراجع قضایی و وعده برخورد جدی و قاطعانه با این افراد، و همچنین با مشاهده راهپیمایی عظیم 9 دی ملت ایران، تصمیم گرفتند خط مشی خود را موقتا تغییر داده تا از بحران موجود و فشار زیادی که بر گروه و حزبشان وارد آمده، رهایی یافته و از سیاه چالی که در آن افتاده خارج شده و بتوانند دوباره به حیات سیاسی خود ادامه دهند.
شناسایی این تصمیم جهت بصیرت و بینش سیاسی صحیح در این برهه از زمان ضروریست که به علت طولانی شدن این مقاله، انشاالله در مطلب بعد به بیان و تحلیل آن خواهیم پرداخت .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 88/10/18 2:6 صبح
بسم رب الحق
پنجشنبه شب شاهد پخش برنامه ای از شبکه سوم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بودیم که آرزو می کردم کاش هرگز این برنامه پخش نمی شد. برنامه ای که شاید هزاران و یا بیشتر، میلیونها مخاطب داشت، ولی در پایان جز سردرگمی و ناراحتی برای آنان چیزی به ارمغان نیاورد. برنامه ای که در ظاهر نامش " رو به فردا " بود و هدفش امیدوار کردن مخاطبان به فردای بهتر برای میهنشان، اما در انتها جز ناامیدی و یادآوری چندین مطلب کوچه و بازاری از انتخابات، فائده دیگری در پی نداشت. اگر شما هم این برنامه را مشاهده کرده باشید، حتما متوجه شدید که مدعوین این برنامه، جناب آقای " علی مطهری " از نمایندگان مجلس و جناب آقای " جلیلی " که یک خبرنگار بود، حتی قادر به پاسخ دهی به سوالات مجری محترم برنامه نبودند و به جای پاسخ به سوالات مطرح شده، مطالب انحرافی و کاملا بی ربط و عامیانه را بیان می کردند.
در ظاهر جناب آقای مطهری به عنوان نماینده یک جناح سیاسی ( که مخالف دولت می باشند) و آقای جلیلی به عنوان نماینده جناح موافق دولت، دعوت شده بودند، ولی در حین برنامه همه مشاهده کردند که جناب آقای جلیلی نه تنها در مقابل طرح شبهات طرف مقابل در مورد مناظره قبل از انتخابات و متهم کردن رئیس جمهور، جوابی نداد، بلکه به دفاع از کلام ایشان در مورد نبود آزادی بیان در کشور پرداخت که این مسئله به قدری با لحن تند و صریح بود که مجری محترم برنامه هم چندین بار اعتراض خود را بیان کردند.
یعنی در میان طرفداران دولت و نظام جمهوری اسلامی، صاحب نظری قوی تر از ایشان نبود که بتواند حداقل پاسخ شبهات عامیانه آقای مطهری را بدهد؟؟؟؟
به عنوان مثال جناب آقای مطهری در میان صحبت هایشان مطرح کردند که علت اصلی این اختلافات و ناهنجاریها در جامعه، سخنان رئیس جمهور در مناظره با آقای موسوی بود که با هتک حرمت نخبگان کشور، باب این کار را باز کردند و اگر ایشان این حرف را نمی زد، هیچ گاه امثال آقای موسوی و ... مرتکب چنین اعمالی نمی شدند!!
در قسمتی دیگر از صحبتهایشان با اشاره به جناحی بودن صدا و سیما، و با انتقاد شدید از رسانه ملی، عدم فرصت طرح مطالب و مواضع جناح مخالف درسیما را از علل نارضایتی و اغتشاشات اخیر دانستند.
البته طرح این شبهات از جانب کسی که با عنوان اصول گرا و با رأی ملتی که خود را مقید به نظام اسلامی می دانند، به مجلس راه یافته، بسیار تأسف بار است ولی جهت اطلاع به عرض ایشان می رسانیم :
اگر شما علت اصلی اختلافات و مشکلات بعد از انتخابات را رفتار و صحبت های رئیس جمهور محترم می دانید و تنها راه حل برون رفت از این وضعیت را عذرخواعی ایشان از سران گروه مخالف بیان می کنید، بد نیست به صحبت های جناب آقای موسوی از 4 ماه قبل از انتخابات ( که حتی فرصت تبلیغات هنوز آغاز نشده بود) در محفل ها و مجالس عمومی و خصوصی مراجعه کنید که فقط با دروغگو خواندن رئیس دولت و کابینه او و متهم کردن دولت به وعده های دروغین و ... قصد تخریب و نامشروع دانستن نظام والقاء این مطلب در اذهان عمومی را داشتند. آیا باز هم اعتقادتان این است که سبب این اختلافات آقای احمدی نژاد است؟ اگر ایشان در چند روز مانده به انتخابات حرفی مطرح کردند، آقای موسوی و همکارانشان از ماه ها قبل، طرح چنین مسایلی را در برنامه خود داشتند.
جناب آقای مطهری! شما می فرمایید که صدا و سیما یک طرفه و جناحی عمل میکند و باید با دعوت از سران اغتشاش و گروه مخالف، فرصت طرح نظرات و مطالب را در اختیار آنان قرار می داد، تا کشور به سوی بحران های فعلی کشیده نمی شد!!! نمی دانم جنابعالی چه مقدار با تفکرات و نظریات جناح مخالف آشنایی دارید ، ولی این را بدانید سران این گروه در ضمن بیانیه هایی از همان ابتدا صدا و سیما را متعلق به نظام دانسته و هر گونه صحبت و مصاحبه با این رسانه را بر خود و طرفدارانشان، تحریم کردند!! آیا رسانه ملی اجازه حضور آنان و صحبت هایشان را نداد یا آن ها خودشان راضی نشدند؟؟؟
من به عنوان یک طلبه، و به نمایندگی جمعی از طلاب که نظاره گر این برنامه بودند، از صدا و سیمای محترم سوالی داشتم آیا در بین "نخبگان واقعی" که در کشور ما تعدادشان کم نیست، کسی نمی تواند برای تحلیل مسائل روز و پیشنهاد برون رفت از این وضعیت ، به این برنامه دعوت شود که به جای طرح نظرات ضعیف و غیر متفکرانه و القاء شبهات واهی، به تحلیل مدبرانه و روشنگرانه این مسائل بپردازد تا مخاطبین سیما که در ساعات پایانی شب، وقت خود را به دیدن این برنامه اختصاص داده اند با دست پر و رضایتمندی این برنامه را دنبال کنند؟؟؟
کلمات کلیدی :
مناظره،
میرحسین،
تلویزیون،
رو به فردا،
نقد
ارسالکننده : موذّن در : 88/3/6 12:56 صبح
به نام او که مظهر عدالت است
سلام رفقا، انشاالله قصد داریم در این ایامی که تا انتخابات فرصت مانده، مطالبی را در مورد دکتر احمدی نژاد از زبان رهبری و نزدیکانشان برایتان بنویسیم تا شاید بتوانیم قدم کوچکی در راه برپایی عدالت که هدف و شعار اصلی دکتر می باشد، برداریم.
جالب است بدانید از فقط دو رئیس جمهور تا بحال در هنگام تنفیذ حکمشان دست رهبری را بوسیده اند، که یکی خود آیت الله خامنه ای (دام ظله) بودند که دست امام (ره) را بوسیدند و دیگری دکتر احمدی نژاد بود که 4 سال پیش چنین حرکتی را انجام داد.
نمیدانم، با وجود این کارها چگونه بعضی کاندیداها و وابستگانشان، در پی سیاهنمایی کارنامه دولت نهم هستند و بزرگترین تهمتشان همین است که می گویند احمدی نژاد با رهبری رابطه خوبی نداشته است!!!!
مقام معظم رهبری (دام ظله) در دیدار مردم گرمسار در سال 85 فرمودند: خوشبختانه یک دولت مردمی و پایبند به ارزشهای دینی سر کار است. خود رئیس جمهور با شیوه و منش مردمی، با ساده زیستی، با دلبستگی کامل به ارزشهای اسلامی، با شجاعت و اعتماد به نفس، در میدان کار و تلاش است. اجزای دولت و خود رئیس جمهور، کمر بسته خدمت به مردم، مشغول کار هستند. ابتکار عمل را هم در مسائل کشور و هم در مسائل بین المللی در دست دارند.
--------------
رفقا، شاید بگوییم هر کس اگر از کاندیدایی تعریف و تمجید کند از روی جهل و یا اغراض منفعت طلبی خود می باشد، ولی اگر این تعاریف و تمجید ها از زیان نائب امام زمان باشد، فکر نمیکم جای شک و شبهه ای باقی بماند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 88/3/4 10:54 عصر
به نام حق
خاطره ای از زبان راننده شخصی دکتر احمدی نژاد:
آقای دکتر مقید بودند همیشه در زمانهای معینی به دیدار پدر و مادر خود می رفتند و این مسئله هیچ گاه و حتی در سخت ترین مشکلات نیز از ایشان ترک نمی شد. بعد از فوت پدرشان، همین تقید را نسبت به دیدار مادرشان دارند. هر بار که به دیدارشان می رفتند عادتشان این بود که در راه شیرینی و یا میوه تهیه می کردند.
شبی در راه بازگشت از محل کار که قصد خانه مادرشان را داشتند، در راه وانتی دیدیم که هندوانه می فروخت. دکتر گفتند چند لحظه صبر کنم تا هندوانه ای بخرند. من هم ایستادم و دکتر پیاده شده و به سمت وانت رفتند.
بعد از چند لحظه دیدم برگشتند و هندوانه ای تهیه نکردند. پرسیدم پس چرا نخریدید؟ دکتر گفت: هندوانه نوبرانه بود و کیلویی .... می فروخت. دیدم گران است، نخریدم.
---------------------------------
رفقا، به نظر شما این رئیس جمهور با این اخلاق و روشی که دارد و سادگی و دوری از تجمل گرایی در تمام زندگی او واضح و روشن است و مصداق بارز ساده زیستی می باشد، آیا سزاوار است که مورد اتهام تخریب آمیز و اهانت بار برخی کاندیداها و حامیان آنها قرار گیرد؟ سخنانی که از آن بوی وابستگی به مزدوران غربی و گروهک های منافقین به مشام می رسد. بیایید کمی منصفانه قضاوت کنیم تا مصداق کفران نعمت و وعده عذاب الهی بر طبق آیه ( لئن شکرتم لازیدنک و لئن کفرتم ان عذابی لشدید) نباشیم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 87/8/10 12:27 عصر
بسم ربّ الغفّار
امروز اول ماه ذی القعده،روز میلاد حضرت معصومه(سلام الله علیها) می باشد. نمی دانم چه مقدار با اهمیت و فضیلت ماه ذی القعده آشنا هستید. آیا تا به حال آیه " و واعدنا موسی ثلثین لیله و أتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیله " را شنیده اید؟ آیا تا کنون در مورد سه عدد ذکر شده در این آیه "ثلاثین"، "عشر"، "أربعین"، به معنای سی روز، ده روز و چهل روز فکر کرده اید؟
بله، همانطور که می دانید این آیه در مورد حضرت موسی (ع) نازل شده و به جریان رفتن موسی به کوه برای درخواست معجزه ای از خداوند اشاره دارد. شروع عبادات موسی در آن کوه، از روز اول ماه ذی القعده بوده است، که بسیاری از مقامات او نیز در این مدت حاصل شده است. خداوند ابتدا به موسی سی روز وعده داده بود تا با عباداتش حاجتش برآورده شود، ولی بعد از این مدت، ندا آمد که ده روز دیگر باید بمانی، که منظور همان ده روز اول ماه ذی الحجه است که مجموع مدت عبادت موسی (ع) چهل روز شد.
علما و بزرگانی که اهل سیرو سلوک می باشند بارها در بیانات و کتابهایشان بهترین زمان برای شروع کسانی که می خواهند در راه حق قدم بردارند و از گذشته هایشان توبه کنند، را اول ماه ذی القعده می دانند، تا با نیت خالص و پشیمانی از گناهان گذشته در این ایام مشغول خود سازی و تهذیب نفس شوند.
یکی از بهترین ذکرهایی که بزرگان به آن اشاره کرده اند و برای آن آثار زیادی ذکر کرده اند، بسیار صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد(ص) می باشد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 86/10/27 4:54 عصر
بسم ربّ العباس
روز هشتم محرّم، روز تشنگی فرزندان حسین (ع)
بحثمان رسید به اینجا که چه کنیم که عبد دنیا نشویم تا آن همه بدبختیهایی که بیا ن کردیم شامل حال ما نشود.می خواهم جواب این سوال را از کلام امیرالمومنین بدهم. ایشان در خطبه معرف به "همّام" در نهج البلاغه می فرمایند: عظم الخالق فی انفسهم فصغر مادونه فی اعینهم.
بگذارید قبل از اینکه وارد بحث شوم، کمی در مورد این خطبه برایتان صحبت کنم. روزی "همّام" که یکی از یاران نزدیک امیرالمومنین (ع) بود، نزد ایشان آمد و از حضرت خواست که صفات متقین را برایش بیان کنند. حضرت در چند جمله فرمودند. "همّام" راضی نشد و از ایشان خواست که بطور کامل آنها را بیان کنند. حضرت فرمودند که آیا توان شنیدن آن را داری؟ عرض کرد: بله یا امیرالمومنین. ایشان شروع به بیان صفات متقین کردند، تا حدود 80 صفت را شمردند که ناگهان "همّام" صیحه ای زد و همانجا جان داد، به همین دلیل این خطبه، به خطبه "همّام" معروف شد.
حضرت در ضمن بیان ویژگیهای متقین، یکی از این ویژگیها را عظمت داشتن خد ا را در جان و کوچک دانستن دیگران را در چشم خود بیان کردند. پس اول، خدا تو دلشان عظمت پیدا می کند و بعد غیر خدا در چشمشان حقیر می شود؛ زیرا غیر از خدا را، چیزی نمی دانند تا بخواهد در دیدشان بیاید.
پس با توجه به جواب حضرت، جواب سوال روشن می شود که اگر می خواهیم دنیا در چشممان کوچک شود باید خدا را در جانمان بزرگ کنیم. حال چه کنیم که خدا نزدمان عظمت پیدا کند؟
در روایات آمده که هر کس می خواهد خدا در دلش عظمت پیدا کند، اوامر خدا را اطاعت کند. در بین اوامر الهی، نماز اولین و مهمترین طاعتی است که خدا هم بر آن تاکید زیادی کرده است. هرکس می خواهد خدا در قلبش بزرگ شود، نماز را در اول وقت بخواند. اگر کمی در اذکار نماز توجه کنید می بینید که اولین ذکر آن الله الکبر است، یعنی خدا از همه چیز بزرگ تر است. پس وقتی ما این ذکر را با توجه بارها در نماز تکرار کنیم، خود به خود در جان ما تاثیر می گذارد.
ائمه ما بسیار به نماز توجه می کردند و بر اول وقت خواندن آن بسیار تاکید می کردند. اباعبدالله (ع) به کسی که در ظهر عاشورا جلوی ایشان ایستاد تا حضرت نماز بخوانند و شهید شد، فرمود: در قیامت جلوی من وارد بهشت می شوی... مرحوم قاضی طباطبایی نیز که از بزرگترین عرفا بودند، فرمودند: هر کس نماز اول وقت خواند و به جایی نرسید، مرا لعنت کند.
پس رفقا، اگر بخواهیم خدا در قلبمان عظمت پیدا کند تا دنیا در چشممان کوچک و خوار شود و از دلبستن به آن رهایی یابیم ، با توجه به روایات تنها راهش اجرای اوامر اوست که مهمترین آنها اهمیت دادن به نماز، مخصوصا نماز اول وقت است.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 86/10/25 12:25 عصر
بسم ربّ العطشان
در ادامه بحث از آثار دنیاطلبی و بندگی دنیا، به اینجا رسیدیم که بنده دنیا اشک چشمش برای اهل بیت(ع) کم می شود و آثار و برکات گریه بر ائمه را ذکر کردیم.
در این مطلب به طور خلاصه چند اثر دیگر بندگی دنیا را برایتان ذکر می کنم. حسادت، بی حوصلگی، بی رغبتی، افسردگی، به پوچی رسیدن، نا امید بودن، همه از آثار دوست داشتن دنیا می باشد.
در روایت آمده که " حبّ الدنیا راس کل خطیئه " دوست داشتن دنیا مبدا تمام خطاها و مشکلات است.
اگر بنده ای به جای حبّ دنیا، حبّ اهل بیت (ع) را در دل خود جای دهد، هم دنیایش آباد می شود و هم آخرتش، زیرا خود ائمه این وعده را داده اند. ولی اگر محبّت اهل بیت (ع) در قلب او نباشد و یا این محبّت همراه با محبّت به چیز دیگری باشد و یا به تعبیر دیگر این محبّت خالص نباشد، نه دنیای انسان آباد می شود و نه آخرت او و یا بهتر بگویم " خسر الدنیا و الآخره " می شود. در روایات زیاد ذکر شده که خداوند دنیا را به گونه ای آفرید که هر کس که به او پشت کرد و از او دوری جست، دنیا بیشتر به سمت او می رود و هر کس که بیشتر میل به آن پیدا کرد و تمام وجودش را وقف آن کرد، دنیا از او فاصله می گیرد و برایش مشکل سازی می کند.
من یک نمونه برایتان از شخصی که واقعا الگوی بی رغبتی به دنیا بود مثال می زنم تا ببینید هر گاه انسان در راه الهی قدم بردارد و دینش را به دنیا نفروشد، خداوند به او صبر و اخلاقی نیکو می دهد که به کمتر کسی داده است.
نقل می کنند که آقای ابوترابی که یکی از اسوه های اسیرهای ما در عراق بود و الگویی برای تمام اسرای ایرانی بود و نماینده تمام اسیرهای ایرانی در زندان عراق بود و عراقی ها سخت ترین شکنجه ها را بر روی ایشان انجام داده بودند، در یکی از شبهایی که تا صبح یکی از نیروهای عراقی مسئول شکنجه ایشان بود، پس از اینکه صبح شد آقای ابوترابی به آن سرباز عراقی گفت : ببخشید که بخاطر من تو تا صبح بیدار ماندی....
این اخلاقیست که خداوند به دینداران واقعی خود می دهد که جمع زیادی را چه از نیروهای ایرانی و چه از نیروهای دشمن، تحت تاثیر قرار می دهد و او را از محبوب ترین افراد قرار می دهد.
بله رفقا، بسیار دیدیم کسانی را که تمام همتشان جمع آوری مال دنیا بود، در پایان عمر جز پشیمانی چیزی برای خود باقی نگذاشته بودند، پس خوب است که این پشیمانی این افراد درس عبرتی برای ما باشد.
انشاالله در مطلب بعد در مورد اینکه چه کنیم که عبد دنیا نشویم و حبّ دنیا را از دلمان بیرون کنیم ، با هم بحث می کنیم.
به امید آن روز که انتظارش شیرین است ....
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 86/10/23 2:19 عصر
بسم ربّ الشهید
روز چهارم محّرم و روز یتیم نوازیست...
قرار گذاشته بودیم که در این مطلب در مورد علّت توصیه بر گریه و اشک بر اهل بیت (ع) بحث کنیم .
ما وقتی در انسانها نگاه می کنیم، می بینیم که 4 نوع گریه داریم و یا به بیان بهتر به 4 علت اشک می ریزند:
1- گریه عقیدتی : گاهی اعتقادات انسان، انسان را به گریه وا میدارد. این نوع گریه بیشتر در در افرادی بوجود می آید که عقائد دین برای آنها بسیار مهم است و وقتی می بینند که مثلا در جامعه، حکمی از احکام الهی جاری نمی شود، بسیار برایشان سخت است و چه بسا این ناراحتی و نگرانی تا جایی پیش می رود که در تنهایی های خود با معبود خود اشک می ریزند و درد دل می کنند.
2 – گریه فضیلت طلبی : گاهی اوقات انسان در فراق از دست دادن استاد خوب و معلم اخلاق خود متاثر می شود و احساس می کند که فضیلت هایی را که از طریق الگوهای خود می توانست به آن برسد، دیگر از دست داده است و هیچ چیز دیگری نمی تواند جای آنها را پر کند. گریه مردم در ازدست دادن مراجع و مخصوصا حضرت امام خمینی (ره) بیشتر از این نوع بوده است. نقل می کنند که علامه طباطبایی، وقتی استادشان، آقای قاضی رحلت کردند، تا مدتها گریه می کردند و عطر نمی زدند.
3- گریه عاطفی : بسیاری از گریه های ما از این نوع می باشد و بخاطر برانگیخته شدن احساساتمان در مورد از دست دادن کسی می باشد که به آن شخص وابستگی خاصی داشته ایم و علاقه زیادی بین ما و او بوده است. اکثر اشکهایی که برای از دست دادن عزیزانمان می ریزیم از این نوع می باشد.
نقل می کنند که پیامبر (ص) به دیدن سعد بن عباده آمدند در حالیکه او در حالت احتضار بود و جلوی پیامبر جان داد. اشک بر گونه های پیامبر جاری شد. کسی به ایشان گفت : یا رسول الله ، چرا گریه می کنید؟ پیامبر (ص) فرمودند: خدا بخاطر اشک چشم کسی را محاکمه نمی کند. همچنین نقل می کنند که پیامبر (ص) کنار جنازه عمویشان حمزه آمد و فرمود : کجایی ای فاعل کارهای نیک، کجایی ای شیر خدا و شیر رسول خدا... و آنقدر اشک ریختند که از حال رفتند.
4- گریه بر مظلوم : خود خدا می فرماید: " لا یحب الله الجهر بسوء من القول الّا من ظلم " خدا دوست ندارد فریاد زدن را مگر بر کسی که به او ظلم شده است. خود خدا فریاد بر مظلوم را ذکر کرده، آنوقت چطور انسان مظلوم ببیند و ساکت باشد. گاهی اوقات مظلوم را باید با اشک یاری کرد.
همه ما انسانها دارای فطرتی هستیم که هر گاه ببینیم در گوشه ای بر کسی ظلم شده و توان دفاع از خود را ندارد، متاثر می شویم و سعی می کنیم به گونه ای او را یاری کنیم و این بخاطر حسّ نوع دوستی می باشد.
حال شاید شما بپرسید که این مطالب چه ربطی به بحث ما که در مورد علت گریه بر اباعبدالله (ع) بود، دارد؟؟
در جواب شما می گویم، مصیبت بر اهل بیت (ع) مخصوصا اباعبدالله (ع) مصداق تمام انواع گریه ها می تواند باشد، چون ایشان مظهر اعتقادات ما بودند، مظهر فضیلت و کمال انسانها بودند که با ازدست دادنشان الگویی بزرگ را از دست دادیم و همچنین به علّت اوج علاقه ما به خاندان عترت ، از جهت عاطفی هم بین ما شیعیان و ایشان، ارتباط عاطفی زیادی وجود دارد و همینطور در مظلومیت ایشان در صحرای کربلا و روز عاشورا، و ظلمهایی را که در حق ایشان وارد کردند هیچ کس تردیدی ندارد.
پس به همین دلیل است که در روایات، بر اشک ریختن بر ائمه تاکید شده و ارزش آن را بسیار زیاد بیان کرده اند. در روایتی آمده که همه چشمها در قیامت گریانند مگر چشمی که بر حسین (ع) اشک ریخته باشد.
در پایان از خدا می خواهیم، به حق این روزهای عزیز اشک چشممان را زیاد نماید.
به امید آن روز که انتظارش شیرین است...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 86/10/21 12:0 صبح
بسم ربّ الغریب
روز دوم است و کاروان اهل بیت (ع) در نزدیکی سرزمین کرب و بلا.
در ادامه بحث از دنیا زدگی و بندگی دنیا، به اینجا رسیدیم که اگر عبد دنیا شویم و حبّ دنیا را در قلبمان جای دهیم، چه خطری ما را تهدید می کند؟ خیلی ها برای اینکه خودشان را راحت کنند می گویند: دنیا هم یکی از نعمتهای خداست که به ما داده است، پس باید به طور کامل از آن استفاده کنیم و به آن علاقه داشته باشیم !!! اگر مطالب این چند روز را خوب بخوانید جواب این نظر نیز برایتان روشن خواهد شد.
همانطور که در مطلب قبل هم اشاره کردم، یکی از بزرگترین خطرات بندگی دنیا، آلوده شدن به دشمنی با امام زمان خود و در نهایت به شهادت رساندن ایشان است، همانطور که مردم به ظاهر دین دار کوفه چنین جنایتی را مرتکب شدند.
شاید شما بپرسید که این مورد درباره ما موضوعی ندارد، زیرا ما الان اماممان غائب است و ما دسترسی به ایشان نداریم، ولی دوستان، خود این امام غائب برای ما نائبی را قرار داده که وظیفه همه ما اطاعت کامل از ایشان است و بنابر دستور صریح روایات اطاعت از نائب امام در زمان غیبت، مانند اطاعت از خود امام واجب است. ما باید این سوال را از خودمان بپرسیم که ما در برابر رهبر عزیزمان چگونه برخورد کرده ایم و آیا شعار " ما اهل کوفه نیستیم،علی تنها بماند " واقعا در جان ما نفوذ دارد، و یا اگر پای جان و مالمان وسط باشد، دیگر علی زمانمان را نمی شناسیم و او را تنها می گذاریم؟؟؟
ما باید حبّ به ولایت را در اعماق جانمان نفوذ دهیم، تا در زمانیکه امتحان الهی فرا می رسد، مانند مردم کوفه، دینمان را به دنیایمان نفروشیم و همچو علمدار کربلا، پای رکاب ولایت محکم بایستیم.
به ادامه مطلبمان می پردازیم. اگر کسی عبد شود، دیگر نمی تواند بدون اجازه مولایش کاری انجام دهد، پس وای به حال روزی که دنیا مولایمان باشد و ما همچو بنده ای از او فرمان بگیریم زیرا دنیا عقل انسان را می گیرد و نمی گذارد عقل انسان روشن و آگاه بماند.
اگر می خواهید بدانید ویژگیهای عبد دنیا چیست، به این کلام امیرالمؤمنین توجه کنید. ایشان فرمودند: هر کس دنیا در چشمش بزرگ شود و داشتن و نداشتن دنیا برایش مهم باشد، عبد دنیا می شود.
اثر دومی که می خواهم برایتان بگویم این است که در روایات آمده که هر کس دنیا برایش باارزش شد و حبّ دنیا در دلش جای گرفت، اشکش برای اهل بیت (ع) کم و دلش سنگ می شود.
اگر کسی بداند که ارزش یک قطره اشک در خانه اهل بیت چقدر زیاد است، فکر می کنم همین یک اثر برای او کافی باشد.در روایات آثار زیادی برای یک قطره اشک ریختن در عزای اهل بیت (ع) ذکر شده، و در بعضی از آنها یک قطره اشک را برابر با وجوب رفتن به بهشت می داند و گفته اند که اگر می بینید اشک ندارید لااقل خود را به حالت گریه (تباکی) بزنید تا از ثواب آن محروم نشوید. در حالات علمای بزرگ نیز ارزش اشک بسیار به چشم می خورد همانطور که حضرت آیت الله بهجت ( حفظه الله ) می فرمودند: من آبرویی در خونه خدا ندارم، فقط دو چیز دارم : یکی اشک در خانه اباعبدالله (ع) و یکی هم اینکه هر موقع قرآن خواندم، با توجه خواندم.
انشاالله در مطلب بعد (فردا) در مورد علّت اهمیّت دادن به اشک ریختن بر اهل بیت (ع) بالخصوص اشک بر ابی عبدالله (ع) و آثار گریه مفصّل تر برایتان می نویسم.
به امید آن روز که انتظارش شیرین است...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : موذّن در : 86/10/20 1:25 عصر
بسم ربّ المظلوم
سلام من به محرم به تشنگی عجیبش
به بوی سیب زمین غم و حسین(ع) غریبش/
سلام من به محرم به غصه وغم مهدی(عج)
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی(عج)/
سلام من به محرم به حال خسته زینب(س)
به بی نهایت، داغ دل شکسته زینب(س)/
دوباره محرّم آمد و در انتظار عاشوراییم، ولی می خواهیم عاشورای امسال ، دلمان هم عاشورایی شود و درسهای بزرگ عاشورا در جانمان نفوذ کند تا مصداق جمله ( کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ) را در وجود خود ببینیم. اما سوال اساسی این است که چگونه می توانیم اینگونه شویم؟
من جواب این سوالتان را با این جمله اباعبدالله (ع) می دهم که به اصحاب خود فرمودند : می دانید چرا این مردم برای کشتن من و اهل بیت پیامبر (ص) آمده اند؟ زیرا آنها بنده دنیا هستند و دنیا در قلبهای آنها نفوذ کرده و دین فقط لقلقه زبانشان می باشد.
رفقا این را بدانید، مردم بودند که اباعبدالله (ع) را شهید کردند، نه یزید و ...، درست است که اینها قدرت داشتند، ولی تو کربلا همه دست به دست هم دادند.
نکته ای که از این روایت می توان استفاده کرد این است که آنهایی که اباعبدالله را به شهادت رساندند از طبقه خاصی از جامعه نبودند زیرا در آنها عده ای بودند که مرکب نداشتند و قدرت تهیه آن را نداشتند، عده ای بودند که خرج زندگی نداشتند، افرادی بودند که توانایی تهیه سلاح را نداشتنه و به آقا سنگ می زدند.
بله گمان نکنید که قاتلان اباعبدالله الحسین (ع)، گروه خاصی از مردم و فقط ثروتمندان و شراب خواران و انسانهای بی دین بودند، نه، آقا را کسانی شهید کردند که اکثر قریب به اتفاقشان از سربازان پای رکاب امیرالمومنین (ع) بودند. خود شمر از مجروحین پای رکاب علی (ع) بود. حتی در تاریخ آمده که افرادی در لشگر عمر سعد بوده اند که در روز عاشورا به گوشه ای می رفتند و از خدا می خواستند که جان حسین (ع) را نجات دهد ولی در رکاب دشمنان، فرزندان آقا را شهید می کردند. همچنین خوب است بدانید که در میان لشگر دشمن تعداد زیادی حافظ قرآن نیز وجود داشت.
بگذارید بهتر بگویم : قاتلان اباعبدالله الحسین (ع) کسانی بودند که قلبهایشان با حسین (ع) ولی شمشیرهایشان بر علیه او بود.
نمیدانم در اوصاف قاتلان آقا باز هم باید بگویم یا بس است، ولی فکر می کنم این جمله می تواند بیانگر هدفم باشد : وقتی سر مبارک آقا را خدمت آن ملعون (عبیدالله بن زیاد) آوردند، گفت: سر را از من بگیرید که نمازم در حال قضا شدن است.
اینها اینطور انسانهای معتقد و در ظاهر دین داری بودند، ولی چه شد که دستشان به خون فرزند زهرا (س) آلوده شد؟ علت، همان است که خود آقا فرمودند: بندگی دنیا و سستی در دین.
انشاالله هر روز تا عاشورا، یکی از آثار بندگی دنیا و سستی در دین و رابطه این دو با هم را مطرح می کنیم و همراه با کاروان اباعبدالله الحسین (ع) تا عاشورا می مانیم، تا اگر اثری از حبّ دنیا در وجودمان مانده است، آن را پاک کنیم و فقط در قلب و جانمان، حبّ الحسین (ع) را جای دهیم و با تمام وجود دلهایمان را حسینی قرار دهیم.
به امید آن روز که انتظارش شیرین است...
کلمات کلیدی :