سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش ؛ زیرا به زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته ها و کرده های دوست] قابل جبران نیست . [امام صادق علیه السلام]

شهوت نان و ماست

ارسال‌کننده : نمازگزار در : 86/7/21 11:15 عصر

به نام خدا

سلام ماه رمضان و عید رمضان تموم شد، به همین راحتی! دیگه هم بر نمی گرده. این حرف ها رو زدم تا ان شاالله از بقیه عمرتون خوب استفاده کنید. غرض از مزاحمت: پیش خودم گفتم حالا که تعطیلات رو گذروندید حتماً حوصله دارید که دو تا داستان کوتاه رو با هم بخونیم. البته خیلی داستان خوندم تا تونتستم این  دو تا رو انتخاب کنم. خوب اولی اش این که:

یکی از عارفان گوید: چهل سال با نفس در منازعت و کشمکش بودم که از من شهوتی نطلبد و مرا با دنیا و آن چه در آن است ، درنیندازد. روزی مرا بر نفس رحمت آمد و درهمی حلال به دست آوردم و به بازار می رفتم تا نان و ماست بخرم و یک خواسته نفس را جواب گویم. از خرابه ای گذر کردم، پیری را در آن دیدم؛ در آن گرما به زمین افتاده بود و زنبوران از هوا در او می پریدند و از گوشت تن او بر می گرفتند. بر او ترّحمی کردم و صدا زدم: ای فقیر، از من چیزی بخواه! سر برداشت و مرا به نام خواند و در پاسخ گفت: در من چه فقری می بینی؟ تاج اسلام بر سرم و  گوهر معرفت در دلم! مسکین توئی که با چهل سال ریاضت ، شهوت نان و ماست از نفس خود نتوانستی بازگرفت!

پس واپسینش اش را اینجا مطالعه نُمایید(!):

کسی گنه کاری را که مرده بود، در خوب دید. از او پرسید: خداوند با تو چه کرد؟
گفت: بدی های بی شمار و نیکی های اندکم را با ترازوی عدل سنجید و بالقاطع، بدی بر خوبی چربید. ناگهان از آسمان کیسه ای در کفه نیکی هایم افتاد و خوبی ها بر بدی ها چیرگی یافت. متعجب شدم، در کیسه را باز کردم . آن گاه دیدم که در آن مشتی خاک است که روزی بر گوری مسلمانی ریخته بودم.

خب! اگه دقت کرده باشید متوجه شدید که دو داستان دو حالت متفات را در خواننده ایجاد می کنند؛ یکی ترس از بدی ها و دیگری امید به نیک ها. به این می گن« خوف و رجا» که البته بهترین حالت انسان قرار گرفتن ما بین این دو حالت است.

یاعلیالتماسدعا




کلمات کلیدی :